loading...
الکترونیکی ها
آخرین ارسال های انجمن
mehran moghimi بازدید : 261 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

شب قدر شبی است که در عرصه آن انسان ره صد ساله را یک شبه طی می کند.

. . .
شب قدر، حاوی نهر نوری است که در زلال پر برکت آن جان مؤمنان از گناه تطهیر می شود.
. . .
شب قدر، طلایه دار فلاح و رستگاری عارفان عاشق و عاشقان بیدل در بین شبهای سال است.
. . .
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان مؤمنان به غیب نجوا می کند.
. . .
شب قدر، شب شناخت قدر خویش است!
. . .
شب قدر شبی است که باید شکواییه هجران را درنوردید و به امید وصل و دیدار، بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.
. . .
شبی که باید در عاشقی ثابت‌قدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت و به نیایش پرداخت و کار خیر کرد و صالحات به جا آورد و به نیازمندان رسید و دانایی طلبید و به دانش‌آموزی پرداخت.

mehran moghimi بازدید : 275 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (1)

امشب از آسمان ديده تو 
روي شعرم ستاره ميبارد 
در سكوت سپيد كاغذها 
پنجه هايم جرقه ميكارد 
شعر ديوانه تب آلودم 
شرمگين از شيار خواهشها 
پيكرش را دوباره مي سوزد 
عطش جاودان آتشها 
آري آغاز دوست داشتن است 
گرچه پايان راه ناپيداست 
من به پايان دگر نينديشم 
كه همين دوست داشتن زيباست 
از سياهي چرا حذر كردن 
شب پر از قطره هاي الماس است 
آنچه از شب به جاي مي ماند 

mehran moghimi بازدید : 365 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)

رنگی کنار شب
بي حرف مرده است.
مرغي سياه آمده از راههاي دور
مي خواند از بلندي بام شب شكست.
سرمست فتح آمده از راه
اين مرغ غم پرست.

در اين شكست رنگ 
از هم گسسته رشته هر آهنگ.
تنها صداي مرغك بي باك
گوش سكوت ساده مي آرايد
با گوشوار پژواك.

مرغ سياه آمده از راههاي دور
بنشسته روي بام بلند شب شكست
چون سنگ ، بي تكان.
لغزانده چشم را
بر شكل هاي درهم پندارش.

mehran moghimi بازدید : 276 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)

میخروشد دریا
هيچكس نيست به ساحل دريا.
لكه اي نيست به دريا تاريك 
كه شود قايق 
اگر آيد نزديك.

مانده بر ساحل 
قايقي ريخته شب بر سر او ،
پيكرش را ز رهي نا روشن 
برده در تلخي ادراك فرو.
هيچكس نيست كه آيد از راه 
و به آب افكندش.
و دير وقت كه هر كوهه آب
حرف با گوش نهان مي زندش،
موجي آشفته فرا مي رسد از راه كه گويد با ما 
قصه يك شب طوفاني را.

رفته بود آن شب ماهي گير
تا بگيرد از آب
آنچه پيوندي داشت.
با خيالي در خواب

mehran moghimi بازدید : 296 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)


(۱۳۷۹ - ۱۳۰۵)



فريدون مشيری در سی‌ام شهريور ۱۳۰۵ در تهران به دنيا آمد. جد پدری‌اش بواسطه ماموريت اداری به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادر شاه بود. پدرش ابراهيم مشيري افشار فرزند محمود در سال ۱۲۷۵ شمسي در همدان متولد شد و در ايام جواني به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گرديد. او نيز از علاقه‌مندان به شعر بود و در خانوده او هميشه زمزمه اشعار حافظ و سعدي و فردوسي به گوش مي‌رسيد. مشيري سالهاي اول و دوم تحصيلات ابتدايي را در تهران بود و سپس به علت ماموريت اداري پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبيرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبيرستان اديب رفت

تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 142
  • کل نظرات : 191
  • افراد آنلاین : 26
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 119
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 473
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 734
  • بازدید ماه : 734
  • بازدید سال : 8,294
  • بازدید کلی : 261,095
  • کدهای اختصاصی