آشنايي و دوستي من و او را بايد نتيجه يك تصادف دانست. اگر آن روز معلم
مرا در كلاس در جاي ديگر نشانده بود، ممكن بود من با ديگري دوست شوم
روزي كه همراه ناظم دبيرستان به معلم كلاس اول معرفي شدم ، در نيمكت
جلو يك جاي خالي بود و معلم مرا آنجا نشاند. او هم آنجا سمت چپ من
نشسته بود. پسر بچهاي بود با رنگي پريده، دندانهایي درشت و سفيد و
صورتي استخواني و كمي بلند ، با پوستي صاف و كمي تيره و چشماني
كه در گودي آنها نگاهي افسرده و شرمگين داشت.